جنبش دانش آموزی شهرستان بابل

فوتبال

سید | دوشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۰، ۰۲:۵۰ ب.ظ
بعد از ظهر روز پنج شنبه بود که پیامکی با این مضمون به دستم رسید:«سلام،فردا بیا انجمن،روی پرده سینمایی! فوتبال رو با بچه ها ببینیم»،فک کنم منظورش از پرده سینمایی همون پرده ویدیو پروژکشن بود! منم گفتم باشه(دیگه!)،چون نمیشه به دعوت آقای رئیس نع! گفت. جمعه شد اواخر نیمه اول بود که رسیدم به انجمن ،وارد که شدم دیدم روی در نوشته «گیشه ی بلیط»،تعجب کردم و در رو باز کردم تا بیلط تهیه کنم،تا در رو باز کردم دیدم که کسی پشت در نیست!،گفتم :پس همه ی بچه های عضو انجمن بیلطا رو خریدن پس برگردم چون حتما طبقه بالا جا نیس دیگه ،که یهو صداهایی رو از بالا شنیدم گفتم برم ببینم کیه که اینقد جیغ و داد و فریاد و هوار و هورا و ماشاالله ماشالله میگه؟ رفتم بالا دیدم از این همه بچه هایی که عضو انجمنند فقط بچه هایی که عضو نیستن اومدن!(یعنی قبلا عضو بودن الان نیستن) که تعدادشون به حدود 14 یا 15 یا 16 یا 17 یا... می رسید ودر ان بینکه داشتم به همه دست میدادم کسی قیافه اش آشنا نبود و اون کسی نبود جز حجت الاسلام و المسلیمن آقای پور قلی! نیمه اول تموم شد و فضا روشنتر شد ودیدم بالا ی سرمون نوشته «جایگاه اصحاب رسانه» و اون طرفا آرم استقلال و پیروزی زده و چندتا شعر در رسای دو تیم.  و نماز رو به جماعت خوندیم و آقای پور قلی جملات قصاری رو گفتن که تا حالا نشنیده بودم و تحولی در زندگیم ایجاد شد و بر ای اینکه این تحول در زندگی شما هم ایجاد بشه بهتون میگم، ایشون بلند شدن حرف بزنن که صدایی ناهنجاری مثل قهقه شنیده شد و همه سرها روبه سوی اون شخص شد و اون کسی نبود جز آقای ح.ح(اسم آقای حمید حسین زاده رو نمیگم چون اگه بگم همه میشنانسینش!)،خطابه حاج آقا به صورت زیر بود: اگه بازی کنای فوتبال رو دوست داشته باشین روز قیامت باهاشون محشور میشین(مخصوصا بعد از حرکت غیر اخلاقی اخیر)،چون هرکی رو که دوست داشته باشین باهش محشور میشین. یه چیز دیگه هم گفت که یادم نیس! نیمه دوم شروع شد و بعدش تموم شد ولی گلی زده نشد،آها داشت یادم می رفت آقای معاون اداری مالی(مهدی نوروزی) رفت کیک خرید و چایی درست کرد و وسطای نمیه دوم خوردیم. بعدش من رفتم و وقتی رسیدم خونه دیدم استقللال 3تا گل زده! که با عرض تسلیت پیروزی به شکل زیر در اومد: پانوشت: این متن به زور و با تهدید آقای ح.ح نوشته شده.بهش میگم عکسا کووووو؟میگه یادم رفت!اطلاعات تکمیلی:چندتا مسوول انجمن بودنآقای مقداد عظیمی از بزرگان عرصه پیکار در انجمن هم بودایام امتحانات میان ترم بوددیر اطلاع رسانی کردیم
  • سید

اصلاح

سید | دوشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۰، ۰۶:۰۰ ق.ظ
توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : " دربـــــــــــــــــست " . نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 2000تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 500تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 250تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن. کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم : راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند ! مسافر : نوش جونش ! راننده : (نگاه متعجب) نوش جون کی ؟ مسافر : نوش جون کسی که 3000 میلیارد تومن خورده راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟ مسافر : نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم . مثل شما! مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟ راننده : نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش ! مسافر : خب آقا جان راضی نیست نخر! لاستیک نخر ... راننده : (با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟ مسافر : وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی ... راننده پرید وسط حرف طرف که : آقا راضی نبودی سوار نمیشدی ! مسافر : (با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 2برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر. راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ... مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه ... البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتهی وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا ! من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 500تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 1000تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم . راننده هم یک اسکناس 500تومنی و  300تومن بهم برگردوند و گفت : به سلامت ! همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ...
  • سید

واکسی صلواتی

سید | يكشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۰، ۰۶:۱۵ ق.ظ
تصاویری از واکسی صلواتی روز تاسوعا که توسط انجمن اسلامی اجرا شده را می توانید در ادامه مطلب مشاهده کنید...
  • سید

فرق«حسین»با«حوسین»!

سید | شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۰، ۰۶:۱۹ ق.ظ
"حسین(ع)" یکی بیشتر نیست اما "حوسین" متعدد است یعنی هر مدّاحی برای خودش یک جور "حوسین" دارد تا آنجا که گفته می شود "حوسین" این مدّاح از "حوسین" آن مدّاح بهتر است.درد " حسین " حفظ دین و شرافت انسانی است اما تمام مصائب "حوسین" خلاصه میشود در عطش و سیراب کردن بستگانش." حسین " همیشگی است و برای هر لحظه زندگی الگویی کامل است اما "حوسین" فقط ده روز از سال خودنمایی میکند و بقیه سال بهانه ایست برای دور هم آیی دوستان قدیمی.یاران " حسین " او را بنده خدا میدانند ولی حوسینیان نعره " حوسین اللهی " سر میدهند." حسین " هرگز خود را جای کسی جا نزد اما "حوسین" خود را جای " حسین " جا زده است.دوستان " حسین " ناخودآگاه خون گریه میکنند اما دوستان " حوسین " خودآگاه خودزنی و مجلس گرمی می نمایند و خلاصه اعلی درجات قرب را کثرت کبودیهای سر و سینه میدانند و بس." حسین " سحرگاهان با ناله های آسمانی خود بر روی سجاده عشق حلقه اتصال شب روز میشود ولی "حوسین " سحرها...... (سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی تو که سگ نبرده بودی به چه کار رفته بودی)!!!!!! توضیح :ذکر آخر مجلس بعضی از مجالس حوسینیعاصیان به مجالس " حسین " برای توبه و شفاعت میروند اما در مجالس حوسینی گنه کاران برای مجلس داری به نحو دلخواه قدم میگذارند .اگر از فقهای دین از مجالس حسینی بپرسیم بدون هیچ شرطی میگویند: " احسن الاعمال " ..اما اگر از مجالس حوسینی بپرسیم میگویند : " اگر وهن دین نباشد!!!! "حرارتی که از " حسین " در قلبهاست پایدار می باشد اما حرارت حوسینی پس از یک شور حوسینی فروکش کرده و مبدل به شب خاطره و تعریف جک و قهقهه می شود.برای سوزاندن حسینیان موسیقی و آهنگ لازم نیست اما حوسینیها تا سبک نوحه معلوم نشود که " پاپ " است یا چیز دیگر حال خوشی پیدا نمی کنند." حسین " همیشه " حسین " است اما " حوسین " گاهی اوقات " حیسین " می شود و چه بسا " سین " باضافه یک سکسکه بعدش!!!!!!!!.در مجالس حسینی غریبه تازه وارد با آشنای قدیمی هیچ فرقی ندارد و در یک سطحند اما در مجالس حوسینی تازه واردها مشکوکند و عجیبند و نباید در جایگاه قدیمی ترها بایستند.آنکه در عاشورای محرم سال 61هجری در کربلا بود " حسین " بود نه " حوسین ".
  • سید

دلت با ولی خداباشه

سید | جمعه, ۱۸ آذر ۱۳۹۰، ۰۵:۳۹ ق.ظ
قسمتی از بیانات حاج آقا پناهیان_ در محضر رهبر انقلاب «حسینیه ی امام خمینی»_ شب دوازدهم محرماگه حاضر نشی برای خدا و ولی خدا همه چیزت(جان و...) را قربانی کنی.مبتلا به این خفت میشی که بی مزد و منت برای دشمنان خدا همه چیزت رو ایثار کنی.مبتلا می شی، چه دلت با دشمنان خدا باشه، چه نباشه !
  • سید

جنایت

سید | پنجشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۰، ۰۴:۳۴ ب.ظ
امام سجاد (ع) :به خدا سوگند اگر پیامبر(ص) در عوض سفارش هایی که در حق ما نمودند، دستور جنگ با ما را صادر می نمود، این قوم بیشتر از این جنایت نمی توانستند مرتکب شوند ..
  • سید

روز خون

سید | دوشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۰، ۰۴:۳۱ ب.ظ
اندک اندک از کمان حرمــــله                                               دشــنه بر حلقوم اصغر میرسداندک اندک با هجوم دشمنان                                               گــاه جانبازی اکـــبر میرســـــداندک اندک بهر ذبح شاه دیـن                                               شمر دون با تیغ و خنجر میرسداندک اندک از میان قتلگـــــه                                                نالــه زهــــــــرای اطهر میرسد
  • سید

سَر عشق

سید | پنجشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۰، ۰۶:۵۱ ق.ظ
انّا انزلنا علیک العشق را که در گوشم زمزمه کردند   رسالت عاشقی بر دوشم نهاده شد ... سنگین بود این رسالت ...   وقتی برایم نوشتند : عشق و گفتند :اقرا ...   خواندم حسین (ع) ... به نام خدای حسین(ع) ...   بوی سیب که پیچید نشان دلدادگی بر پیراهن سیاهم زدند و کعبه ام شد شش گوشه ...   از آن روز بود که ضربان قلبم همنوا شد با سینه زنی های محرمش که :   صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین(ع)   ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...
  • سید